۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

با مَتیو آمارلیک




شاید عجیب یا حتی مسخره به نظر بیاید اما چاره‌ای جز اعتراف نیست. من مَتیو آمارلیک را دوست دارم و بازیگری و کارگردانی او را تحسین می‌کنم اما پیش از هر چیز از او خوشم می‌آید چون چهره و فیزیکش شبیه کارگردانی است که قیافه‌اش را ،برعکس فیلم‌هایش، نمی پسندم. این احساس مالیخولیایی می تواند مبهم و آزارنده باشد اما با ملاقات آمارلیک همه چیز عوض می شود و معنا پیدا می کند: دیوانه چو دیوانه ببیند ...

و شاید نبوغ بازیگر-کارگردانی که امروز یکی از نقاط قوت و مباهات سینمای فرانسه است از همین عوالم گنگ و مالیخولیایی، از تبار یهودی-لهستانی اش سرچشمه گرفته باشد. شباهتی فراتر از چهره به پولانسکی کهنه‌کار.

متیو امارلیک  میهمان اخیر سلسله جلسه‌ها و مناظره‌های سینمایی سوربن-پوزیتیف بود. ریزنقش و نکته‌دان. میزبانان این نشست اِنگوین ترون-بین (منتقد پوزیتیف) و ژوزه  مور (استاد سوربن) بودند. اما امارلیک در چشم بر‌هم زدنی صحنه و تریبون را در دست گرفت و سوار کار شد. کم کم جای میزبان و میهمان عوض شد و سِنِ جلسه به فضا و میزانسنی جدید برای متیوی خلاق تبدیل شد. متیوی وان من شو، متیوی سخنران.  او محصول خالص سینمای بدنۀ فرانسه است و از دلِ جان‌کندن، بیگاری و خاک صحنه خورن بیرون و بالا آمده است نه از کنج تاریک و نمور کافه‌های فرانسوی و بحث‌های پیچیده زبانی-فلسفی دهۀ هشتاد میلادی.

 امارلیک از نخستین روزهایش آغاز کرد و از تجربه‌هایی گفت که امروز بعضی هایشان مضحک و غریب به نظر می‌رسد. مثل اینکه یکی از بزرگترین بازیگران و کارگردانان حال حاضر فرانسه که کلکسیونی از جوایز مختلف جشنواره‌های گوناگون را در کارنامه  دارد در آزمون‌ ورودی معروف‌ترین مدرسۀ سینمایی فرانسه «ایدک (فِمیس فعلی)» رد می‌شود، یا اینکه اولین بار به خاطر بیماری مادربزرگش و موعد عمل جراحی که یک هفته جلو می‌افتد به اجبار جلوی دوربین فیلم خودش می‌رود تا استعدادش در بازیگری هویدا شود، یا اینکه سینما را  ازسیاهی‌لشگری و تدارکات در فیلمی از لوئی مال کبیر شروع می‌‌کند و بعد‌ها با دستیاری کارگردان‌های صاحب نام ادامه می‌دهد اما امروز، هنوز باور دارد که کار تدارکات پربارترین و ارزشمندترین بخش و  مخزن  تجربه و دانش سینمایی‌اش را شکل داده است.

کارنامۀ امارلیکِ بازیگر پربارتر و سنگین تر از امارلیکِ کارگردان است. بارزترین ویژگی کارنامۀ بازیگری امارلیک تنوع نقش‌ها و تفاوت سبکی کارگردان‌هایی است که با آن‌ها همکاری کرده‌است. امارلیک بازیگر رائول روئیز، کلود میلر، آلن رنه، سرژ لوپِرون، رومن پولانسکی، لوک بسون، وِس اندرسون، استیون اسپیلبرگ و دیگرانی است  که گاه از لحاظ لحن و زبان سینمایی فرسنگ‌ها با هم فاصله دارند. بی‌گمان این فاصله را انعطاف، هوش و استعداد کم‌نظیر متیو امارلیک در خودشِکنی و عطش شدیدش برای تجربه‌های رنگارنگ پر کرده و از او بازیگری برای تمام فصول و فواصل ساخته است.

امارلیکِ  کارگردان از اولین تجربۀ بلند سینمایی‌اش و شرایط سخت و آماتوری تولید گفت: سوپ‌ات را بخور (1997). از فیلم دومش و انتخاب داستانی حدیث نفسی و شخصی از دانیِل دِل جیودیس ایتالیایی، نویسندۀ رمان استادیوم ویمبلدون (2001). از اینکه از دوستی می‌خواهد رمان را دوباره برایش ترجمه کند، از اینکه شخصیت اصلی داستان را از مرد به زن تغییر می‌دهد، فیلمبردار نامی و موفق تبلیغات خوش آب و رنگ تلویزیونی آن روزها را به کار دعوت می‌کند و دست آخر به لطف و گرمای تن جوان و زیبای  ژَن بالیبار، همسر و همراه آن روزگارش یکی از بصری ترین و پراتفاق ترین فیلم‌های سینمای فرانسه را از رمانی به ظاهر تخت و بی‌اتفاق خلق می‌کند. اتفاق‌های کوچک  و سریع زندگی روزمره که هرگز به چشم نمی‌آیند و در لابه لای کلمات رمان گم شده بودند .  و اینکه چگونه فیلم با حمایت پدرانه و دلسوزانۀ پائولو برانکوی تهیه کننده به شبکه آرته فروخته می‌شود تا خرجش را در ‌آورد وتوشۀ راه و هزینۀ فیلم بعدی‌اش شود. امارلیک  نسل خود را بیش از هر کس مدیون پائولو برانکو، تهیه کنندۀ بسیاری از آثار درخشان سینمای فرانسه، می‌داند. کسی که به او و دیگران اعتماد کرد و اجازۀ ورود نسلی تازه به سینما را ایجاد کرد. تجربه‌های جدید. خون داغ و تازه!

از متیو امارلیک و انبوه گفته‌ها و تجربه‌هایش می‌شود بسیار اندوخت و آموخت اما اگر قرار و اجبار بر تلخیص دنیا و کارنامۀ این سینماگر برجسته باشد شاید بهترین راهنما دو جملۀ کلیدی باشند که از دو غول و قطب به ظاهر متضاد عالم سینما ذکر کرد.

امارلیک گفت که به نظرش بهترین تعریف و تمرین بازیگری را ژان-لوک گدار ارائه کرده است:«بازیگران باید به مانند قهرمانان ورزشی تمرین کنند» و همچنین گفت که از استیون اسپیلبرگ [هنگام همکاری در فیلم مونیخ ] آموخته : «پول [بودجۀ مناسب سینمایی] یعنی آزادی!».


پ.ن. عکس‌ها محصول کیفیت پایین دوربین موبایلم هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر