دیشب توپ گرد هفت بار تور
دروازۀ برزیل را بوسید. در کمال شگفتی و ناباوری. می خواستم همه چیز را فراموش کنم
اما از صبح رسانهای نیست که با تیتر و تحلیل به جان یکی از مهمترین رویدادهای ورزشی
تاریخ فوتبال نیفتاده باشد؛ برد هفت- یک آلمان در برابر برزیل؛ عقاب ژرمنها قناریهای زرد و کوچک برزیل را شکار کرد؛ درید!
به عنوان یک فَن فوتبال پیش از هرچیز، از زیبایی و روانی بازی آلمان لذت بردم و
بعد حذف تحقیر آمیز برزیل را دیدم. همه چیز سرجای خودش بود. تیم بهتر و شایسته جوانمردانه بُرد و تنها چیزی که شکست و فرو ریخت
تصور و تفرعن سنجاق شده به نام برزیل بود؛ که این معجزه فوتبال است؛ غول کُشی! با این وجود و در حین تماشای بازی هیچگاه دلم
برای این برزیل، مربی و بازیکنهایش نسوخت. برزیلی که به کشتن "جوگو
بونیتو"(سبک بازی زیبا و تاریخیاش) آمده بود. برزیلی که مربی نتیجه گرایش را
میستود و قدر و قدرت می داد و محافظه کارانه داشتههای بسیارش را در عالم فوتبال به
نیمار کاهش داده بود. برزیلی که بازیکنهایش با قراردهای میلیونی در بهترین باشگاههای
دنیا بازی و زندگی میکنند و این باخت خُردکننده و حذفِ بیمثال چیزی ( جز حسرت جاه
و مدال افتخار) از جان و نانشان کم نمیکند.
اما آنچه مرا متاثر کرد و
قلبم را به درد آورد، تصاویر هواداران کم توان(اقتصادی-اجتماعی) و بی نان سِلسائوست
که در کافهها و خیابانهای برزیل غمزده و مبهوت چشم به صفحۀ تلویزیونها دوخته بودند.
آنهایی که توان خرید بلیطهای گرانقیمت جام را نداشته و تمام روز را به جان کندن
برای لقمهای نان گذراندهاند. آنهایی که در دوسال اخیر سرسختانه به برگزاری
ناوقت و نامیمون جام جهانی در کشورشان(کشور فوتبال)معترض بوده اند و خواستار
الویت و ارج انسان در برنامههای جاه طلبانه و راست مدارانه دولت به ظاهر چپ خود!
آنهایی که معتقد بوده و هستند توسعۀ بدون عدالت، توسعۀ متوازن نیست و نخواهد بود.
آنها سرکوب، نادیده و انکار شدند حتی زمانیکه در بیرون ورزشگاهها در برابر چشم
توریستهای رنگارنگ ورزشی شعار میدادند. دولت فخیمه تمام یکماه گذشته را به
آرزوساری و رؤیا پردازی گذراند، سکوت خواست و قول جام و افتخار داد. اما دیشب این
قول و آرزو بر باد رفت. اعتراف می کنم که تحمل دیدنِ برادرِ ندار و گرسنه سخت است، و سخت تر وقتی برادرت ببازد؛ هم جام و هم نان را!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر