۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

نکاتی دربارۀ انتخابات شهرداری‌های فرانسه

این روز‌ها انتخابات شهرداری‌های فرانسه توجّه رسانه‌های فارسی‌زبان را به خود جلب کرده‌است. متاسفانه بیشتر این نقد و نظرها بی‌مایه و گاه از پایه نادرست هستند و تحلیل‌های درست بسیار نادر. امّا ایراد کار در کجاست؟ نخست سطح پایین مطالعه و دانش دربارۀ موضوع مورد بحث و اصولاً دید عمومی سانتی مانتالیستی و قرن نوزدهمی به کشور فرانسه و خصوصاً سیاست آن. دوّم نبود معادل‌های همسان برای ترم‌ها و احزاب سیاسی فرنگی در فرهنگ سیاسی ایران که دشواری فهم را تا سطح خطیر تحلیلگران سیاسی بالا برده است. از اینرو و در کمال فروتنی این متن کوتاه را می‌نویسم تا شاید راهنمای دوستان مشتاق باشد.


اوّل- نویسنده
 سیاست تخصّص وحرفۀ من نیست امّا دستکم به شکل روزانه و مداوم درگیر مطالعۀ اخبار و احوال سیاست فرانسه هستم. پس سیاست تخصص من نیست امّا پَسیون من است!

دوّم- موضوع
 انتخابات مونیسیپال یا شهرداری و شورای شهر فرانسه انتخاباتیست که فرمان مدیریت شهری را برای دوره‌ای شش‌ساله به نامزد پیروز و تیم همراهش واگذار می‌کند. این انتخابات از اواخر دهۀ پنجاه میلادی و پس از تقسیمات جدید سیاسی-کشوری به شکل کنونی درآمده است. پیش از هر چیز باید مخاطب ایرانی را از مقایسه این انتخابات با نمونه های وطنی بر حذر داشت زیرا جز در ظاهر و نام تشابه آنچنانی با هم ندارند. مهمترین تفاوت  نمونه فرنگی با انتخابات ما قدرت بسیار بالا و تاثیر‌گذار شواری شهر و شهردار در وضع قوانین و اجرای آن در شهر متبوعشان است. این ویژگی شوراها را به مجالس کوچک شهری و محلّی تبدیل کرده است که نقش مهّمی در تمرکز‌زدایی قدرت و مدیریت در کنار شورا‌های شهرستان و نواحی در ساختار سیاسی فرانسه بازی می‌کنند. در روز رأی گیری، رأی‌دهنده نه تنها به نامزد شهرداری مورد نظرش رأی می‌دهد بلکه همزمان به فهرست یاران شهردار‌محتمل که اعضای آتی شورای شهر را تشکیل خواهند داد، رأی می‌دهد. تعداد اعضای شورا با توجّه به جمعیّت شهر تغییر می‌کند و به عنوان مثال شهری سیصدهزار‌نفری شورایی شصت‌و‌نُه‌نفره خواهد داشت. سه شهر پاریس، مارسی و لیون به دلیل وسعت و جمعیّت بسیار به مناطق مختلف شهری، شهرداری‌ها و شوراهای شهر چند‌گانه تقسیم شده‌اند و این تقسیم‌بندی در شکل برگزاری انتخابات در این شهر‌ها تأثیر مستقیم دارد. شورای شهر پاریس با صد‌و‌شصت‌و‌سه عضو  چیزی شبیه یک مجلس شهری برای «شهر»وندان است.

سوّم- اهمیّت ثانویّه
عنوان «نماینده-شهردار» ارزش و تأثیری دو چندان به این انتخابات داده است. گرچه بحث‌های فراوانی در پارلمان فرانسه مبنی بر حذف این عنوان و واگذار نکردن مسئولیّت و قدرت شهردار و نمایندۀ پارلمان به یک شخص واحد مطرح شد امّا همچنان این عنوان و مسئولیت در ساختار سیاسی فرانسه وجود دارد و تاثیرگذار است. این عنوان در‌ واقع سیاست‌مداری با دو بال بزرگ و قدرتمند خلق کرده است؛ اعتبار سیاسی و امکان  تصمیم‌گیری ملّی و فرا‌شهری درپارلمان در کنار قدرت بالای اجرایی در شهرداری. این موجود سیاسی بلند‌پرواز می‌تواند در یارکشی‌های سیاسی احزاب فرانسه در انتخابات پارلمان(مجلس ملّی) و خصوصاً ریاست جمهوری اثربخش باشد.

چهارم- عدم مشارکت
 علّت اصلی شکست سوسیالیست‌ها در انتخابات شهرداری‌ها و بازگشت حزب راست «او-اِم-پِ»(اتحاد برای جنبش مردمی) به عرصۀ مدیریت شهری عدم مشارکت گسترده رأی دهندگان فرانسوی بود. خانه‌نشینی رأی‌دهندگان  در این دوره از انتخابات با «سی‌ونه ‌درصد» غیبت  در دور اوّل و «سی‌وهشت‌و‌‌هفتاد ‌‌و ‌‌دو ‌دهم درصد» در دور دوّم  رکوردی تاریخی خلق کرد. پس با نگاهی دقیق به آمار و رفتار انتخاباتی شهروندان در می‌یابیم چنانکه بعضی نوشته و گفته‌اند این شکست بیش از اینکه محصول تغییر ذائقۀ سیاسی فرانسوی‌ها و یا برآیند ترس آنها از اسلام‌گرایی عرب‌تباران فرانسه و پناه‌جستن در دامان «اِف-اِن»( «جبهۀ ملّی» که معمولاً به عنوان حزب راست افراطی طبقه‌بندی می‌شود امّا در واقع پدیده ایست پیچیده و با ترکیبی عوام‌پسند از آرمان‌های اقتصادی و سیاسی چپ و راست و احیاگر ناسیونالیسم افراطی فرانسوی) باشد، نتیجه خانه‌نشینی رأی دهندۀ سنتّی احزاب چپ است. نومیدی از مدیریت کلان دولت «پِ-اِس»(حزب سوسیالیست)، از تمایل بیش از حدّ به سوی بال‌های راست این حزب و از ناکامی دولت سوسیالیست در رفع بحران‌های جانکاه اقتصادی همچون بیکاری.

پنجم- پاریس دژ شکست ناپذیر
 شهرداری پاریس از سال دوهزار و یک، تحت مدیریت سوسیالیست‌ها بوده است.امّا اینبار  پیشتاز دور اوّل انتخابات در پایتخت کشور و یکی از سه کلان‌شهر مهّم در این انتخابات، نامزد  «او-ام-پ»  ناتالی کوسیسکو-موریزه بود. وزیر و سخنگوی سابق  دولت نیکُلا سارکوزی. گرچه سارکوزی شخصاً در کارزار انتخاباتی او شرکت کرد و به سخنرانی و تبلیغ برای این کاندیدا پرداخت امّا مشکلات سیاسی ، شکاف و جناح‌بندی های خصمانه پسا‌انتخابات ریاست جمهوری، منجر به عدم حمایت گستردۀ حزبی از این نامزد شد. امّا در دور دوّم، فراخوان و بسیج عمومی سوسیالیست‌های پاریسی و همچنین ائتلاف جدّی‌تر آن هیدالگو نامزد سوسیالیست‌ها و معاون شهردار وقت پاریس با اکولوژیست‌ها و  «فِران دو گُش»( جبهه‌ای شامل چند حزب چپ و کمونیست فرانسه) به رهبری ژان-لوک مِلانشون شرایط را به نفع صورتی‌ها(رنگ سازمانی حزب سوسیالیست) تغییر داد تا کلید شهر استراتژیک و تأثیرگذار پاریس را همچنان در دست داشته باشند.  با این وجود نامزد جاه طلب راست‌ بازندۀ صددرصد این ماجرا نبود و با تبلیغات گسترده و زودرس انتخاباتی در میان بزرگان «او-ام-پ» و البتّه هواخواهان این حزب آبرو و سرمایه‌ای گرانبها به‌دست آورد.

ششم- «او-ام-پ» «حزب میانه» نیست.
 در تفاسیر بارها خوانده و شنیده‌ام که «او-ام-پ» را «حزب میانه» خوانده‌اند. این حزب نوخاسته در سال دوهزار میلادی برای حمایت از نامزدی ژاک شیراک، نامزد توافقی احزاب راست(که در میانشان احزاب میانه رو نیز بودند) تأسیس شد. امروزه «او-ام-پ» یکی از دو قطب سیاست در فرانسه است و رسماً نمایندۀ جریان راست  و رقیب اصلی حزب سوسیالیست نمایندۀ مسلّط و حاکم چپ‌های فرانسه. جریان و اتّحادی که در دوران دو رئیس‌جمهورش( شیراک و سارکوزی) فربه و توانمند شد. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری صحنۀ سیاسی فرانسه دستخوش تغییرات گسترده‌ای شد امّا همچنان می‌توان از «مودِم»( جنبش دموکرات) به عنوان حزب میانه و اصطلاحاً «سانتر» نام برد. در انتخابات پیشین ریاست‌جمهوری، رهبر این حزب  فرانسوا بایرو نه تنها از سارکوزی حمایت نکرد بلکه در اقدامی تاریخی از هواخواهانش خواست تا به فرانسوا اُلاند رأی دهند. او پس از شکست در انتخابات پارلمان( در این ناکامی شیطنت غیرمنتظرۀ سوسیالیست‌ها بی‌تأثیر نبود) توانست در انتخابات شهرداری‌ها با پیروزی در شهری مرزی در جنوب فرانسه به عرصۀ سیاست برگردد.

هفتم- نخستین آزمون جدّی «اِف-اِن»
 جبهۀ ملّی فرانسه که در انتخابات گذشتۀ ریاست جمهوری با نامزدی رئیس این حزب مارین لوپِن حدود هیجده درصد آراء را بدست آورد یکی دیگر از شگفتی‌ها و رکورد‌های این دوره از انتخابات شهرداری‌ها بود. «اف-ان» برای اولّین بار در تاریخ فعالیّتش توانست دوازده شهر را از آن خود کند. شهر‌هایی که همگی یا در شمال فرانسه هستند مثل «هِنَن-بومون» (اینبار بر خلاف ناکامی نهایی انتخابات پارلمان در برابر نامزد سوسیالیست‌ها که با مانور سیاسی ژان-لوک ملانشون، نامزدِ «فِران دو گُش»، ممکن و مهیّا شد) و یا در جنوب شرقی این کشور قرار دارند همچون «وار» و یا منطقۀ هفتم شهر «مارسی». موفقیّت «اف-ان» همواره حسی همراه با نگرانی و حتّی هراس برای شهروندانی دارد که به این حزب رأی نداده و یا نمی‌دهند امّا به غیر از رشد غافلگیرکننده کمّی نتایج «اف-ان» در این انتخابات، رسیدن به رکورد دوازده شهر و دوبرابر شدن آرای این حزب در شهرداری‌های فرانسه باید به کیفیّت و ارزش شهرهای فتح ‌شده نیز توجّه داشت. جبهۀ ملّی در انتخابات پیشین شهرداری‌ها توانسته‌بود یک شهر بزرگ، «تولون»( بیش از صدوپنجاه‌هزار ساکن)، و سه شهر متوسّط(با جمعیّت بین بیست تا صدوپنجا‌ه‌هزار نفر) را تصاحب کند امّا اینبار با از دست دادن «تولون» تنها توانسته است یک شهر بزرگ( در واقع منطقۀ هفتم شهر «مارسی» که با توجّه به میزان جمعیّت، شهری بزرگ به شمار می‌آید)، سه شهر متوسّط و هشت شهر کوچک( جمعیّت کمتر از بیست هزار نفر) را به‌دست بیاورد. همچنین دو تن از چهره‌های رده بالا و شاخص حزب : فلوریان فیلیپو(معاون «اف-ان») و ژیلبر کولارد نتواستند بر رقیبان‌شان پیروز شوند. شهرهای کوچک پر از بیکاران، شعار‌های عوام پسند( و بدون پشتوانه عملی از دید ناظران)، نامزدهای گمنام، تازه‌نفس و البتّه جوان راز پیروزی نسبی «اف-ان» در این دوره به شمار می‌آید. بی‌شکّ این شهر‌ها می توانند برای حزب مارین لوپِن سکّوی صعود و در‌عین‌حال گور سیاسی باشند. موفقیّت در مدیریت شهری و کسب اعتماد‌ی آینده‌ساز، و یا فرقه‌گرایی و ایجاد تنش‌های اجتماعی-سیاسی با ترویج گفتمان بیگانه ستیز و اسلام ستیزِ ویژۀ این حزب؟ انتخاب با«اف-ان» است.

هشتم- ناچیز امّا معنا دار
 گرچه آرای «اِف-اِن» نسبت به دوره پیشین انتخابات شهرداری‌ها رشد کرده امّا اگر این آراء را در مقیاس ملّی و نسبت به انتخابات پیشین ریاست‌جمهوری بسنجیم، حاکی از اُفت(البتّه خفیف) میزان اعتماد عمومی به این حزب است. دربرابر آرای « فِران دو گُش»(جبهۀ چپ)  نسبت به انتخابات ریاست‌جمهوری رشدی ( همچنین خفیف) داشته‌است.

نهم- تغییر کابینه یا انحراف به راست
 ظاهراً یکی از ملموس‌ترین پیامدهای این انتخابات تنبّه حزب حاکم سوسیالیست است. میزان پایین مشارکت در دور اوّل،   فرانسوا اُلاند را وا داشت تا در فراخوانی عمومی برای مشارکت بیشتر اعلام کند «پیغام مردم را شنیده» و به کمبود‌ها و کم‌کاری‌های کابینه‌اش واقف است. او قول داد تا در رفع کاستی‌های موجود بکوشد. با اینحال زمان تغییرات بزرگ فرا رسیده است. پس از انتخابات و اُفت شدید رأی «پ-اس»، اُلاند مانوئل والس وزیر کشورش را به نخست وزیری کابینه جدید برگزید. والس از محبو‌ب‌ترین مردان سیاست در میان عموم مردم فرانسه است ( گرچه انتقاد‌های بسیاری به او و سیاست‌های راست‌منشانه‌اش در دوران وزارت کشور وجود دارد). برخی از مفسّر‌های سیاسی امکان معرفی او به عنوان نخست وزیر را زیاد نمی‌دانستند زیرا رشد محبوبیّت و قدرت‌گرفتن تدریجی والس می‌توانست( و هنوز می‌تواند) رقیبی جدّی و خطرناک برای اُلاند در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری بیافریند. شرایط نوین سیاسی فرانسه از والس همچون سارکوزی( کسی که با او بسیار مقایسه می‌شود و برخلاف تصوّر و انتظار رابطۀ خوبی با او دارد) پدیده‌ای ویژه ساخته است. او نیز به‌مانند سارکوزی، که وزارت کشور و‌ همچنین شهرداری پاریس سکوّی پرتابش بود، از این وزراتخانه به پلّۀ مهم بعدی: نخست وزیری گام بر‌می‌دارد. روز دوّم آوریل والس کابینۀ جدید را معرفی کرد. کابینه ای متشکّل از وزیران پیشین و چند چهرۀ جدید تأثیرگذار چون سگولَن رویال نامزد بازندۀ حزب سوسیالیست در انتخابات ریاست جمهوری سال دوهزاروهفت، دوست‌دختر سابق و مادر فرزندان  رئیس جهور فعلی فرانسه. برای قضاوت دربارۀ کابینه جدید اُلاند هنوز کمی زود است امّا از ظواهر امر پیداست که او دوباره به سوی بال و جناح راست حزب سوسیالیست منحرف شده است. انحرافی که خصوصاً در سیاست‌های اقتصادی  از مهمترین دلایل نومیدی و عدم مشارکت رأی‌دهنده‌گان سنتّی چپ در انتخابات اخیر شهرداری‌ها بود.

دهم- شرایط پیچیده،‌ آیندۀ مبهم
 این روز‌ها اُلاند بیش از یک نخست‌وزیر و کابینۀ جدید به یک منجی-اَبرمرد نیاز‌دارد. اَبرمردی که می‌تواند مانوئل‌ والس باشد.  با‌این‌حال عواقب این عملیات نجات احتمالاً بر محبوبیّت شکنندۀ اُلاند و حزبش تأثیر مستقیم خواهد گذاشت. محبوبیّتی که در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری نقشی اساسی دارد. در‌حال‌حاضر هیچ چیز معلوم نیست و غبار سؤال و شکّ بر همه چیز نشسته‌است امّا یک مسئله روشن است و آن انتخابی حیاتیست که حزب سوسیالیست باید هرچه زودتر دربارۀ آن تصمیم بگیرد: انحراف به راست چنانکه اُلاند تاکنون کرده و می‌کند، و یا  گردش به چپ و بازیابی سرمایه‌های محبوب و آبرومند اجتماعی‌اش همچون مارتین اُبری، زن سیاست‌مداری که در نظرخواهی درون حزبی و پیشاانتخاباتی سوسیالیست‌ها با درصدی ناچیز از فرانسوا اُلاند عقب افتاد و از نامزدی صورتی‌ها در انتخابات ریاست جمهوری دوهزار و دوازده بازماند. این انتخاب استراتژیک و بنیادی  شاید شاه‌کلید انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری فرانسه برای حزب سوسیالیست باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر