۱۳۹۳ فروردین ۲۱, پنجشنبه

"نوح"، ایمان تان را به آرونوفسکی از دست خواهید داد!

اکران دو

دیشب فیلم " نوح" دارِن آرونوفسکی را دیدم. نخستین روز اکران عمومی فیلم بود و سالن سینما طبق تبلیغات گسترده و پیش بینی ها پر از تماشاگر. دربارۀ وفاداری داستان فیلم به تاریخ و افسانه های دینی بحث نمی کنم که سینما تاریخ نیست با این حال فیلم نسبتاً به تورات وفادار مانده. امّا یادداشت کوتاهم دربارۀ فیلم: 


-روایت غیر معاصر و ناکارآمد.

 فیلمنامه، انتخاب راوی، تقطیع صحنه‌ها، گره‌گشایی، اوج و فرود و بالاخره همۀ آن‌چیزی که معمولاً ساختار روایت یک فیلم را می سازد به شدّت کهنه و ناخلّاق ‌است. تماشاگر در جهانی جدا از یک اثر سینمایی مستقل فیلم را می شناسد و پرسش‌هایش از فیلم را می بایست(مجبور است) در منطق افسانه‌های یهودی تورات بیابد. ماجرا‌های فیلم، کنش‌ها و وا‌کنش‌ها و خلاصه همه چیز بر منوال امرِ و فرمان نازل شدۀ الهی پیش می رود. فیلم از هویت و بن‌مایۀ شخصیت‌های دراماتیک، از فاعلیّت فرد و انسان تهیست. فاعلیّت شخصیّت که در درام یونانی و به طور روشنتر در رُمان و درام جدید داستان را پیش می برد. پس شخصیّت نوح، مثل بیشتر داستان‌های کتب مقدّس، از مفعولیّت و تقدیر الهی-تاریخی‌اش بر‌می‌خیزد و در نهایت رستگار‌می‌شود. و   همه چیز در بند متن و کلمه است، متن مقدّس. تا امروز راه حلّ سینما برای این تناقض مقدّس، تلاش برای انسانی تر کردن چهرۀ شخصیّت‌ها با تقدّس‌زدایی و تبدیل شخصیّت پیامبر به فردی معمولی و وسوسه‌پذیر(شروع درام) بوده است: " واپسین وسوسۀ مسیح" و " انجیل به روایت متی"، و یا نمایش داستانی با ویژگی‌های ژانر فیلم‌های دینی-حماسی هالیوود با تم سانسکریکی پیروزی ابدی خیر بر شرّ و بزرگ‌نمایی شکوه و جلال عهد باستان: " ده فرمان" و " سَمسون و دلیله".  نوح کمی از آن دارد و کمی از این. با این حال و متاسفانه  نوح آرونوفسکی نه استقلال و ارزش‌های زیبایی‌شناختی بخش اوّل را دارد و نه باشکوه‌ترینِ فیلم‌ها دربارۀ نوح پیامبراست. از اینرو نوح  گامی به پیش در این ژانر سینمایی نیست و حتّی از سینما و تجربه‌های مشابه جامانده و در طوفان شکل کلّی روایت و کلمات تورات غرق می‌شود. در آخر اینکه داستان نوح تورات بسیار خلّاقانه‌تر از فیلم آرونوفسکی است.

-انتخاب بازیگر، فیگور‌های ابدی.

 تصوّر ما از پیامبران بنی اسرائیل چقدر وام‌دار تصاویرِ تابلوهای نقاشی  یا فریم‌های فیلم‌های سینمایی است؟ سوالی جدّی و قابل مطالعه که پاسخ روشنی ندارد امّا احتمالاً سیمای خیالی عیسی یا موسی سینمایی‌تر از آن‌چیزیست که تصوّر می‌کنیم. به  نوح  برگردیم. به غیر از انتخاب معقول بازیگر نقش نوح( راسل کرو) و البتّه با ارفاق زیاد بازیگر نقش همسرش( جنیفر کانلی)، انتخاب‌های دیگر همچون چهره‌های شکننده، ظریف و کاملاً معاصر بازیگران نقش پسران نوح و همچنین راشل ناامیدکننده و نچسب هستند. اوج فاجعه حضور اِما واتسون نابالغ و تین‌اِیجر‌پسند در قامت راشل افسانه‌ای است. بازی‌ بازیگران بد (با چشم پوشی بسیار و تلاش راسل کرو،شاید معمولی) است.

-کارگردانی، امر مهجور.

 مهمترین ویژگی سینمای دارن آرونوفسکی تصویری بودن است. کارنامۀ درخشان آرونوفسکی توقّعات را بالا می‌برد. او همیشه کوشیده تا بدیع ترین زاویۀ دوربین یا تمهید تصویری را برای روایت(وغنای بصری) داستانش انتخاب کند. " عدد پی "، "مرثیه‌ای برای یک رؤیا" و" قوی سیاه" نمونه‌های ماندگار و برجستۀ کار با دوربین، ابزار و فضای سینماست: کارگردانی. امّا  نوح از این نظر فقیر و بی‌چیز است. هیچ نشان و مُهری به جز حکایت تکراری و سست هبوط  آدم و حوّا، از جنون آرونوفسکیِ خلّاق در کار نیست و هر کارگردان میانمایه‌ای نیز از پس نوح بر‌می‌آمد.

-بلاک‌باستر انجیلی.

 دارن آرونوفسکی سعی کرده فیلمی با الهام از کتاب مقدّس بسازد تا همچون بلاک‌باستر‌های هالیوودی بفروشد و احتمالاً چون فیلم‌های سابقش اعتباری هنری داشته باشد. بخش اوّل این خواستۀ احتمالی برآورده خواهد شد. گرچه فیلم درگیشه از " کاپیتان امریکا" و " دایورجنت" تازه‌وارد عقب‌افتاده امّا نسبتاً طبق برنامه و پیش‌بینی سازندگانش پیش می‌رود و همچنان می‌فروشد. با این وجود شخصاً بعید می‌دانم نوح  فروش دورازانتظاری داشته باشد و هزینۀ بی اعتباری کارگردان خوشنامش، آرونوفسکی را جبران کند. شاید پاسخ پرسش‌ها و ابهامات موجود دربارۀ فیلم و حواشی آن  در خود فیلم، در جواب نوح به راشل باشد: «همه چیز را نمی‌توان درست کرد» ، همه چیز را نمی‌توان با هم داشت.

 نوح آرونوفسکی شاید ایمان‌تان را (اگر داشته باشید) به خالق و خداوند بیشتر نکند امّا مسلّماً ایمان‌تان را به دارن آرونوفسکی متزلزل خواهدکرد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر