۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

فیلم های بی تصویر


استفان دولورم
ترجمه فرید اسماعیل پور
(این ترجمه در شماره سی و هشتم/ پاییز1392 فصلنامه سینما و ادبیات به چاپ رسیده است.)

یک فیلم بی تصویر چیست؟ فیلمی بدون خاطره. شگفت انگیز است که چگونه بیشتر فیلم هایی را که می بینیم فراموش می کنیم. به این دلیل ساده که هیچ تصویری از آنها بر حافظه ی ما حک نمی شود. صحبت از تصاویر خشن و شوک آور نیست ، بلکه منظور نورپردازی و جنس ها ی خاص و به یاد ماندنی تصویری است. ازسال گذشته کدام جنس تصویر را به یاد می آوریم؟  سیاه و سفید Twixt(میهای ماله مِیر) و تابو[1] (روی پوساس)، نرمی و صافی فاوست[2] (برونو دلبونل)  و یا گرِین فیلم چراغ ها را روشن نگه دارید[3](که اسم با مسمایی برای این فیلم است). مرگ هریس ساویدس بسیار غم انگیز است. زیرا مسلما بزرگترین مدیر فیلمبرداری زمان را از دست داده ایم. سینمای بی تصویر به چه می ماند؟

-          ناتورالیسم(طبیعت نمایی). روندی که سالهاست وجود دارد. از خود می پرسیم که چگونه این روند هنوز پابرجاست؟ همه این خاکستری ها و یکنواختی های رنگی ، بدون نورپردازی ، تصویری که  نباید به هیچ وجه دیده شود، چون  واقعی است، واقعیت حقیقی، واقعیت کاملا عریان، مگر غیر از این است؟ واقعیتی که به تصویر می کشیم. ساده لوحی، شیادی و به ویژه تنبلی . قانون پذیرفته شده واقعیت، امکان تصور کردن و خیال را از بین می برد. امروز، با نوعی تبرئه ریاکارانه ی این زیر مجموعه ی ناتورالیسم مواجه ایم ؛ زیرمجموعه ای که می توان آن را "سینمای مفید" نامید.  وظیفه دولت[4] پیر شوئلر، یا یک زندگی بهتر[5]  سدریک کان، به چشم  تماشاگر- شهروند آنقدر مفید می  آیند، که هر مکثی روی تصویر رابطه ی عمیقی را که این فیلم ها طبق ادعایشان با تماشاگر ایجاد می کنند، مختل می کند. (رابطه ای که در واقع حاصل یک سری کلیشه های جامعه شناسانه است)

-          مونوکروم(تک رنگی). رحم کنید! دیگر استفاده از مونوکروم سیاه (دختری با خالکوبی اژدها[6] فینچر) یا آبی(صحنه های شب در فیلم شرم[7] مک کویین) برای خلق فضا و ایجاد ژانر بس است. سالهاست که تصویر کثیف سبز رنگ ماتریکس[8] ذهنیت کارگردان های آنگلوساکسون را آلوده کرده است. قابلیت کنترل  و محدود سازی رنگ   نقطه پایانی است بر نورپردازی در سینما.

-            درخشش دختران نازنین مستقل[9]. دست کم، از فیلم Virgin Suicides [10]  به بعد، سینمای مستقل علاقه ی خاصی به دختران نازنین مستقل دارد. می مری مارسی مارلین[11] شان دورکین با ظرافت از این مدادشمعی های خوش آب و رنگ  بهره می برد. درخشش شعاع نوری که انگار از یک تبلیغ تلویزیونی عطر بیرون آمده است، به زیبایی موها و چهره های نمکین دخترکان تازه بالغ را می آراید. دیگر کافی است!

-          فیلم بی پول. بسیار شگفت انگیز است که تا چه اندازه بی کیفیتی تصویر فیلم ها  به بهانه ی بی پولی نادیده گرفته می شود. فیلم های ژانِ دربند[12] فیلیپ راموس، سیبری[13] یوهانا پریس، و  یا فیلم امسال HPG[14] از این دسته اند. از دیجیتال هر کاری بر می آید. برخلاف این ها، کانتن دوپیو در فیلم هایش چون استیک[15]، لاستیک خودرو[16]، و اشتباه [17](فیلم دست کم گرفته شده ی سال)، دریافته است که گاه تنها به انتظار آفتاب نشستن برای دستیابی به نوری مناسب کافی است.

-          عمق میدان کم. آیا ممکن است جنس تصویرهیچ ارتباطی با فضا و نوری که از آن می گذرد، نداشته باشد؟ تداوم و داد وستد تصویری بر مبنای دیالوگ  اندازه نماها را کوچک تر و تنگ تر می کند و دوربین به سرهای سخنگو نزدیک می شود و لحظات ملال آور سکوت (سرهای خاموش) با دوربین روی دست روایت می شود. صحنه بر مبنای همین موقعیت ساده فیلمبرداری می شود. اما فضا کجاست؟

چیزی که کمبودش همه جا احساس می شود، قدرت خیال است. آیا نام بردن از خیال در کایه دو سینما، درسرزمینی که رئالیسم بازنی فرمان می راند، عجیب است؟ نه، زیرا رئالیسم به یک تقلید و همرنگی صرف با محیط  تقلیل یافته است درحالیکه حتی متوجه این نزول و قراردادی شدن نیست و در نتیجه به تنهایی توان دفاع از خود را ندارد.
 بر خلاف فیلم های مذکور ، فیلم بی مانندی چون  L’âge atomique[18] اِلِنا کلوتز به خاطر تصویر شبانه موهوم و خیالی اش و یا اگوستین[19] آلیس وینوکور، برای افکت های تصویری رنگی و دقیق اش در حافظه نقش می بندند و می مانند.  اما اتفاق تصویری غافلگیر کننده سال گذشته، مالیخولیا[20] بود. فیلم خالق فضایی است که مرزهای خیال را گسترش می دهد. فضایی که می توان رویایش را دید. زیباترین فیلم ها آنهایی هستند که شب ها خوابشان را می بینیم. چگونه می شود خواب فیلم های بی تصویر را دید؟





[1] Tabou
[2] Faust
[3]Keep the lights on
[4] L’Exercice de l’Etat
[5] Une vie meilleure
[6] The girl with the dragon tattoo
[7] Shame
[8] Matrix
[9]  Indie cute این اصطلاح در اشاره به شخصیت های دختران نوجوانی به کار می رود که بیشتر در فیلم های مستقل امریکایی دیده      می شوند. دخترانی که  پوشش، رفتار و دغدغه هایی متفاوت از شخصیت هایTeen movie دارند.  بارز ترین ویژگی این شخصیت ها مستقل بودنشان است.
[10] Virgin Suicides
[11] منظور نویسنده فیلم Martha Marcy May Marlene  است.  
[12] Jeanne captive
[13] Sibérie
[14] HPG (Hervé-Pierre Gustave)
[15] Steak
[16] Rubber
[17] Wrong
[18] L’Age atomique
[19] Augustine
[20] Melancholia

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر