۱۳۹۴ تیر ۱۵, دوشنبه

گیسو، چشمان بی سو


نوشتۀ پیش رو بخشی از یادداشت های من دربارۀ مستندهای سنگ، مادر خاموش و گیسو  از فرشاد فدائیان است که بنا به محدودیت های زمانیِ فنی ومعمول برنامه های تلویزیونی، در آپارات گفته  نشد. این نوشته یک نقد یا مقاله دربارۀ سینمای فدائیان نیست  بلکه دعوت بی تکلفی است برای بهتر دیدن مستندهای این فیلم‌ساز!

خوش نشینی و هم‌خوانی این دو فیلم در کنار هم بی‌شک میوۀ سلیقه و نکته سنجی برنامه سازان است و  از تشخیص درست روح زنانۀ این دو فیلم برمی‌آید. با این حال اشاره کردن به صدا و تَنِ زنانۀ فیلم  سنگ، مادر خاموش وسوسه‌ای تحمل ناپذیر بود. اینکه فدائیان چگونه به سنگ و کوه (معدن سنگ در فیلم) جان و زبانی زنانه بخشیده تا نشانه ها و تصاویر فیلمش معنایی نو و دوپهلو  به خود بگیرند. بیش از این نمی شود از فیلم گفت و شاید اگر آن پلان جادویی مجسمۀ ونوس (به گفته صداگذار فیلم در از پدر) در نسخۀ نهایی می ماند این زنانگی و تفاسیر پیرامونی آن روشن تر می نمود.

اما گیسو و چشمان بی سویش:

دقت در انتخاب اسامی و عناوین فیلم ها همچون در  اگر عزت به قهوه خانه برگردد، شهربانو، آخرین بازمانده و غیره. در واقع اسم فیلم تنها از نام شخصیت اصلی اش تعمید نیافته  بلکه در پایان و با دیدن حنا گذاشتن گیسو های گیسو پی به وجه دیگری از دلیل انتخاب این عنوان می بریم. این یکی از ویژگی های سینمای فدائیان است ؛ کشف پله به پله و تدریجی دنیای شخصیت-سوژه ها و فیلم او. همچنین شاعرانگی و موسیقی کلام در انتخاب عناوین فیلم های او مشهود و برجسته است؛ گیسو ؛ (چشمان) بی سو! تداعی معانی و آهنگ کلام این دو کلمه در فیلم نیز معنی و ربط خود را باز می یابند!

فیلمی (و فیلم‌سازی) دربارۀ شخصیت‌هایی (انسان‌هایی) که در جامعه صدایی ندارند و شنیده نمی شوند. گفتۀ خود گیسو در ابتدای فیلم، خود گویاست: « اینکه حرفی برای گفتن ندارد و حرف هایش ارزش شنیدن ندارند». اما فدائیان وجود انسان هایی مثل گیسو را اصلِ حرف می داند و ثبت، نمایش و یادآوری آنها را ارزشمند. صدای بی صدایان، بینوایان!

موقعیت کنایه وار و ایرونیک شخصیت-سوژۀ فیلم در برابر دوربین (ابتدا فیلم‌ساز و بعد بیننده): دوربین و فدائیان گیسو را می بینند ولی او آنها را نمی بیند و تنها از طریق صدا، حضور آنها را حس می کند. موقعیت کنایه آمیزی که   کودک نابینا (24 دقیقه / 1964/ هلند)یوهان فان-دِر-کوکِن را نه از لحاظ سبک بلکه صرفاً موضوع (گرچه شخصیتِ کودک هلندی نابینای مادرزاد است و گیسو به دلیل بی کسی و فقر از آب مروارید نابینا شده)  به یاد می‌آورد.

کار درخشان صدابرداری-گذاری در فیلم. فضاسازی، دراماتیزه کردن فیلم به وسیلۀ صدا و همچنین معرفی فضا و مکان به کمک اصوات (صدای ضربۀ قطرات باران بر سقف حلبی (نشانی از فقر؟) و غیره. کابرد صدا در فیلم فراتر از مسائل فنی و یا رتوریکی-روایی است؛ صدا برای گیسویی که چشم هایش را از دست داده همه چیز است. در واقع او تنها از طریق صدا ، دنیای پیرامونش را می شناسد و از این روست که فدائیان سعی می‌کند  با ایجاد یک باند صوتی حجیم و در عین حال ظریف، فضای ذهنی گیسو را در کنار رویدادهای زندگی اش ترسیم کند.

دوربین به شخصیت  نزدیک است و معمولاً آن را ترک نمی کند  (مثل اکثر آثار فدائیان)، مگر به دلایلی از جمله حفظ حریم و حرمت شخصیت-سوژه!

حضور و نقشِ (صدای پشت دوربین) نسبتاً پررنگ فدائیان فیلم‌ساز (دوربین) در فیلم و تداخل مستقیم او. امری  که معمولاً در سینمای او انگشت شمار و معدود است. گرچه برای ارتباط با گیسوی نابینا (کم بینا؟) چاره ای جز گفتگو و هم کلامی نیست!

فدائیان در گیسو برخلاف  شهربانو و یا  انگشتان...  به ایجاد ارتباط مستقیم با شخصیتش اصرار دارد. او با ظرافت از مشاهده گری صِرف، پیش تر می رود تا بتواند با گیسو ارتباط برقرار کند؛ اصرار او برای میهمان شدن یک استکان چای نزد گیسو بخشی از این تلاش است. گرچه این روش  متفاوت ،نسبت به دیگر فیلم هایش، باعث نمی شود تا حریم و حرمت شخصی گیسو را بشکند.

دقت در جزئیات، از حنا درست کردن تا گرم کردن آب یا روشن کردن آتش. جزئیات، جانمایۀ (یکی پایه های اصلی) سینمای فدائیان هستند که احتمالاً از گذشته و تجربۀ حرفه‌ای او از ساخت مستند های صنعتی می‌آید.

استعدادِ پنهانِ تفسیر و تعبیر در سینمای فدائیان: او با نمایش واقعیت برهنه البته به روشی غیر خشن، زنی را که از تنهایی و بی کسی نابینا شده است  در برابر چشمان ما قرار می دهد. سینمای فدائیان در شخصی ترین شکل اش به اهمیت و نیازجامعه به فیلم مستند ، سند نگاری و صداقت، وفادار می ماند.

 (پلان-سکانس) Long take  ، شجاعت استفاده از آن در سینمای فدائیان چه در این فیلم، چه در فیلم هایی که در  ماسوله ساخته و یا در  ذاکر. گرچه او در مواردی با کات زدن های کوتاه در همان نما و فضا پیوستگی زمانی-مادی (ویدئوی ضبط شده) فیلم را مختل می‌کند و از معنای دقیق پلان-سکانس دور می‌شود. این تکنیک همراه با صبوری ذاتی فیلم‌ساز به درک و فهم عمیق‌تر  مخاطب از واقعیت به ظاهر ساده و بی اهمیت آثار او کمک می‌کند.

یکی از جذابیت ها و نقطه های قوت فیلم کشف و پیشرفت همزمان بیننده با فیلم‌ساز است. این ویژگی در برخی دیگر از آثار او نیز به روشنی مشهود است. در واقع ما به همراه فدائیان وارد این کشف و شهود ساده و بی تکلف می شویم: نزدیکی و اعتماد تدریجی گیسو به دوربین (صدای فیلم ساز) اوج این اتفاق ساده ( با اغماض: تحول یا تغییر رفتار شخصیت) و البته عمیقاً انسانی است که سبب دراماتیزه شدن فیلم و جذب تماشگر می شود؛  گیسو نهایتاً پس از حناگذاری، داوطلبانه به فدائیان و دوربینش نزدیک می شود و سعی می کند تا برای او آواز بخواند؛ به خوبی به یاد داریم که در ابتدای فیلم گیسو به درخواست فدائیان برای آواز خواندن پاسخ منفی می داد. سینمای فدائیان، سینمای اعتماد است. یکی از ویژگی های مقدس سینمای مستند؛ دستکم آن سینمای مستندی که من می شناسم و می پسندم!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر